بررسی مشروعیت ساخت بنا بر روی قبور، قسمت اول
یکی از مسائل مهم تاریخ اسلام حفظ و صیانت از قبور و بارگاه پاکان و برزگان دین و شریعت است که متاسفانه با حضور فرقه وهابیت با چالش مواجه شده و موجب موضعگیریهای مختلفی در جهان اسلام و غیر آن داشته است. بهانه عدم جواز و مشروعیت، موجب تخریب اماکن مقدسی گردیده که نه تنها قداست آن برای مسمانان مهم ارزشمند بوده است بلکه به عنوان یک سند تاریخی محسوب میشده است.
تخریب اماکن قبرستان بقیع جایگاه چهار امام معصوم علیهمالسلام، قبرستان معلاة مدفن اجداد و همسر گرامی پیامبر صلیاللهعلیهوآله، مساجد و اماکن فراوانی که یادگار و تاریخ معتبری برای مسلمانان است از آن دسته است.
در خصوص مشروعیت دینی و عقلی ساخت بنا دلایل مختلفی وجود دارد که به بخشی از آن اشاره میکنیم:
1- حفظ آثار پیامبران گذشته توسط مسلمانان
سیره سلف صالح در حفظ قبور پیامبران تاریخ، شاهد گویایی است که ساخت و حفظ بنا بر روی قبور اولیا و انبیا سنت دیرینه انسانی بوده و قبل از طلوع ستاره اسلام نیز بوده است. قبور انبیای بنیاسرائیل و غیره، همگی دارای بنا بوده است و روزی که مسلمانان این مناطق را در فلسطین و اردن و شام فتح کردند، در حفظ و صیانت آنها کوشیدند و تا به امروز به همان حالت باقی مانده است. مسلمانان نه تنها خدشهای بر این بناها وارد نکردند، بلکه در تعمیر و نوسازی آنها و گماردن افرادی برای خدمت و حفاظت، اهتمام ورزیدند.
2- حفظ آثار، حفظ اصالتها و مانع تحریفها است.
یکی از آثار مهم در در حفظ آثار، به خصوص آثار پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله مانند مدفن وی و قبر همسران و فرزندان و صحابه و یاران او و خانههایی که در آنجا زندگی کرده و مساجدی که در آنها نماز گزاردهاند صیانت از عدم تحریف و انحراف است.
امروز پس از گذشت بیست قرن از میلاد مسیح، وجود مسیح علیهالسلام و مادر او مریم و کتاب او انجیل و یاران و حواریون او، در غرب به صورت افسانه تاریخی درآمده است که گروهی از شرق شناسان در وجود چنین مرد آسمانی، به نام مسیح که مادرش مریم و کتاب او انجیل است، تشکیک کرده و آن را افسانهای به سان «مجنون عامری» و معشوق وی «لیلی»، تلقی میکنند که زاییده پندارها و اندیشههاست، چرا؟
به همین دلیل است که یک اثر واقعیِ ملموس از مسیح در دست نیست؛ مثلا به طور مشخص، نقطهای که حضرت در آن متولد گردید و خانهای که زندگی کرد و جایی که در آن به عقیده نصاری به خاک سپرده شد، معلوم و روشن نیست. کتاب آسمانی او نیز دستخوش تحریف گردیده و این اناجیل چهارگانه، که در آخر هر کدام جریان قتل و دفن عیسی آمده است، به طور مسلم مربوط به او نیست و بیتردید پس از وی تدوین شدهاند. از این جهت بسیاری از محققان آنها را از آثار ادبی قرن دوم میلادی دانستهاند. ولی اگر تمام خصوصیات مربوط به او محفوظ میماند، به روشنی بر اصالت او گواهی میداد و برای این خیالبافان و شکاکان، جای تشکیک باقی نمیگذارد.
ولی مسلمانان آشکارا خطاب به مردم جهان میگویند:
هزار و چهارصد سال قبل در سرزمین حجاز مردی برای رهبری جامعه بشری برانگیخته شد و در این راه موفقیت بزرگی به دست آورد؛ و تمام خصوصیات زندگی او محفوظ است، بی آنکه کوچکترین ابهامی در زندگی آن بزرگمرد مشاهده گردد. حتی خانهای که او در آن متولد شده مشخص است و این کوه حرا است که وحی در آنجا بر او نازل میگردید و این مسجد او است که در آن نماز میگزارد و این خانهای است که در آنجا به خاک سپرده شد و اینها خانههای فرزندان و همسران و بستگان او است و این قبور فرزندان و اوصیا و خلفا و همسران او میباشد و ....اکنون اگر همه این آثار را از میان ببریم، طبعاً علایم وجود و نشانههای اصالت او را از بین بردهایم و زمینه را برای دشمنان اسلام آماده ساختهایم.بنابراین ویران کردن آثار رسالت و خاندان عصمت، علاوه بر این که نوعی هتک و بیاحترامی است، مبارزه با مظاهر اصالت اسلام و اصالت رسالت پیامبر نیز میباشد.آیین اسلام، آیین ابدی و جاودانی است و تا روز قیامت آیین هدایت برای انسانها میباشد. نسلهایی که پس از هزاران سال میآیند، باید به اصالت آن، اذعان کنند. لذا برای تأمین این هدف، باید پیوسته تمام آثار و نشانههای صاحب رسالت را حفظ کنیم و از این طریق گامی در راه بقای دین در اعصار آینده برداریم و کاری نکنیم که نبوت پیامبر اسلام علیهالسلام به سرنوشت آیین حضرت عیسی علیهالسلام دچار گردد.
برگرفته از کتاب «گزیدۀ راهنمای حقیقت»، آیتالله جعفرسبحانی، ص 83-90