دربارۀ دعا (برگرفته از کتاب بیست‌گفتار شهید مطهری)

عرفه، روز نیایش و دعا است. 
حقیقت دعا چیست؟ 
شرایط آن کدام است؟ 
اگر به قضای الهی راضی هستیم، پس چرا دعا کنیم؟ متن پیش‌رو ، برگرفته از کتاب بیست‌گفتار مرحوم علامۀ شهید مطهری، پاسخی است به پرسش‌های یادشده.
راهی از دل به خدا
هرکسی از دل خود با خدا راه دارد. دری از همه‌ی دل‌ها به‌سوی خدا هست. حتی شقی‌ترین افراد در موارد گرفتاری و ابتلا، در وقتی‌که اسباب و علل به‌کلی از او منقطع می‌شود، تکانی می‌خورد و به خدا التجا می‌برد. این یک میل فطری و طبیعی است در وجود انسان که پرده‌ی گناه و شقاوت گاهی روی آن را می‌گیرد.
شرایط دعا
خواست واقعی
دعا را شرایطی است. شرط اولش این است که واقعاً خواستن و طلب در وجود انسان پیدا شود و تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن گردد، واقعاً آنچه می‌خواهد به‌صورت یک احتیاج و استدعا و حاجت درآید، فرق است بین خواندن دعا و دعای واقعی. تا دل انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد دعای واقعی نیست. باید در دل انسان جداً و واقعاً خواست و طلب پیدا شود. 
ایمان و اعتماد به استجابت 
شرط دیگر دعا ایمان و یقین است؛ ایمان به رحمت بی‌منتهای ذات احدیت، ایمان به اینکه از ناحیه‌ی او هیچ منعی از فیض نیست؛ ایمان داشته باشد که درِ رحمت الهی هیچ‌گاه به روی بنده‌ای بسته نمی‌شود، نقص و قصور همه از ناحیه‌ی بنده است. در حدیث است:
 اِذا دَعَوْتَ فَظُنَّ حاجَتَکَ بِالْبابِ 
(کافی، ج4، ص311)
آنگاه‌که دعا می‌کنی حاجت خود را دمِ در، آماده فرض کن.
توبه و استغفار
شرط دیگر اینکه حالتی که اکنون دارد و آرزو دارد آن حالت تغییر و حالت بهتری پیدا کند، نتیجه‌ی کوتاهی و تقصیر در وظایف نباشد و به‌عبارت‌ دیگر حالتی که دارد و دعا می‌کند آن حالت عوض شود، عقوبت و نتیجه‌ی منطقی تقصیرات و گناهان او نباشد که در این صورت تا توبه نکند و علل و موجبات این حالت را از بین نبرد آن حالت عوض نخواهد شد.
مثلاً امر به‌ معروف و نهی از منکر واجب است. صلاح و فساد اجتماع بستگی کامل دارد به اجرا و عدم اجرای این اصل. نتیجه‌ی منطقی ترک امر به ‌معروف و نهی از منکر این است که میدان برای اشرار باز می‌شود و آن‌ها بر مردم مسلط می‌گردند.
دعا نباید جانشین فعالیت قرار گیرد
شرط دیگر این است که دعا واقعاً مظهر حاجت باشد؛ در موردی باشد که انسان دسترسی به مطلوب ندارد، عاجز است، ناتوان است؛ اما اگر خداوند کلید حاجتی را به دست خود انسان داده و او کفران نعمت می‌کند و از به کار بردن آن کلید مضایقه دارد و از خدا می‌خواهد آن دری را که کلیدش در دست دعاکننده است به روی او باز کند و زحمت به کار بردن کلید را از دوش او بردارد، البته چنین دعایی قابل استجابت نیست.
دعا در نظام خلقت برای این نیست که جانشین عمل شود. دعا مکمّل و متمّم عمل است نه جانشین عمل.
دعا و مسئله‎ قضا و قدر
دربارۀ دعا در قدیم و جدید بحث‌ها و سؤالاتی شده، از قبیل اینکه دعا منافی با اعتقاد به قضا و قدر است؛ با قبول اینکه هر چیزی با قضا و قدر الهی تعیین‌شده، اثر دعا چه می‌تواند باشد؟
یا اینکه دعا با اعتقاد به اینکه خداوند حکیم است و کارها را بر وفق مصلحت می‌کند منافی
است. یا آنچه می‌خواهیم با دعا تغییر دهیم، موافق حکمت و مصلحت است یا مخالف آن. اگر موافق حکمت است، نه ما باید از خدا بخواهیم خلاف حکمت را و نه خدا چنین دعایی را مستجاب
می‌کند و اگر مخالف حکمت است چگونه می‌توان قبول کرد در نظام عالم که بر طبق مشیّت 


حکیمانه‌ی باری‌تعالی جریان می‌یابد امری برخلاف حکمت و مصلحت واقع شود؟
یا آن‎که دعا با مقام رضا و تسلیم و اینکه انسان به آنچه از جانب خدا می‌رسد راضی و خشنود باشد منافی است.
این بحث‌ها و سؤالات، بسیار سابقه دارد؛ حتی بخشی از ادبیات ما را تشکیل می‌دهد. همه‌ی این اشکالات از اینجا پیدا شده که گمان کرده‌اند خود دعا بیرون از حوزه‌ی قضا و قدر الهی است، بیرون از حکمت الهی است، درصورتی‌که دعا و استجابت دعا نیز جزئی ازقضا و قدر الهی است و احیاناً جلوی قضا و قدرهایی را می‌گیرد و به همین دلیل نه با رضای، به قضا منافی است و نه با حکمت الهی.



 


| شناسه مطلب: 107416







نظرات کاربران