اینجا عرفات است ...
اینجا عرفات است ...
آخرین ساعات روز عرفه است. نقطهای از زمین به نام صحرای عرفات در مقابل میلیاردها کهکشان و ستارگانِ بیحد و بیشمار گسترده شده است. آفتاب آخرین اشعۀ خود را بر کوهها و تپهها و ماهورها و دشت سوزان عرفات میافشاند.
در چنین فضایی صداها و نالههای گوناگونی تا دورترین کرات و فضاها طنین میاندازد.
صفحۀ جامِ جهاننمای طبیعت، از قیافههای مختلفی که دلها در تپش و دستها بهسوی آسمان دارند، عکسبرداری میکند. بعضی پیشانی از خاک برمیدارند، مرواریدهایی از اقیانوس جان بر گونههایشان. بعضی دیگر بهزانو بر زمین میافتند، بارقه ربوبی در دلها و کلمه بارالها بر لبانشان. گروه دیگر بالباسهای خاکآلود و موهای ژولیده و چشمان گودرفته، ولی شعلههای ربّانی در دیدگانشان. بیابان عرفات، هم چون رصدگاهی است که رو به بینهایت نصبشده و نیایشگران با دوربینهای مختلفی، آن بینهایت را مورد نظاره قرار دادهاند. در نقطهای از این صحرای ملکوتی، شخصی در دامنۀ کوهی به حالت نیایش درآمده، دل در ملکوت، دستها بهسوی آسمان، چشم به آفاقِ بیکران، گاهی تبسّمی از ابتهاج بر لبانش، گاهی دانههایی از اشک شوق در چشمانش، تمام جهان را به یکسو نهاده، یا بهعبارتدیگر تمام جهان هستی را بهیکباره و بهعنوان یک واحد، پیش چشم و دل، گسترده و بینهایت پایینی را با بینهایت بالا بهواسطه دل پاک در تماس نهاده است.
این شخص که نیایش میکند کیست؟ او فرزند علی بن ابیطالب؟عهما؟ گوینده این جمله است که:
«من چیزی را ندیدم، مگر اینکه خدا را با آن و پیش از آن و بعدازآن دیدم.»
این شخص، سالک راه حق و حقیقت و عاشق راستینِ وجه الله و رضوانالله و لقاءالله، حسین بن علی علیهماالسلام است. این است آن کاروانسالار شهیدانِ اصول انسانی و ارزشهای والای عالمِ وجود. او در این نیایش، راههای اتّصال به اشعه ملکوتی را در ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خدا، با خویشتن، با جهان هستی، با همنوع خود) برای بشریت بیان میکند.
او در این نیایشِ زیبا، بهاضافه، شکوفایی وصال از عالم اعلای ربوبی میگیرد و به این موجودات که در عین خاکنشینی میتوانند با عالم پاک از مادّه و مادّیات ارتباط برقرار کنند، تحویل میدهد. او درعینحال با این نیایش، منطقیترین و واقعیترین رابطه انسان را با خداوند مهربان توضیح میدهد. آری، این نیایشکننده، حسین بن علی؟عهما؟ است.
علامه محمدتقی جعفری رحمتالله علیه،
نیایش امام حسین علیهالسلام در صحرای عرفات، صفحه 13 و 14