شهید عرفه | مقاطعی از زندگی مسلم بن عقیل علیه‌السلام

رسول‎خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب به علی علیه‌السلام درباره عقیل:
«من او را (عقیل را) به دو جهت دوست دارم: یکى، به خاطر خودش و یکى هم به خاطر این‌که پدرش، ابوطالب، او را دوست مى‌داشت. فرزند او ، مسلم، کشتۀ راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک مى‌ریزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود مى‌فرستند.»
آنگاه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گریست تا آن‌که اشک‌هایش بر سینه‌اش ریخت و فرمود:
«به‌سوی خدا شکایت مى‌برم، ازآنچه خاندانم پس از من مى‌بینند».1 
در رکاب اهل بیت علیهم‌السلام
در زمان امیرمؤمنان علیه‌السلام نوجوانى رشید و پاک بود که به افتخار دامادى آن حضرت نائل شد و در زمان حکومت آن حضرت متصدى برخى از مناصب نظامى بود. در دوران امامت ده‎ساله امام حسن مجتبى علیه‌السلام که از سخت‌ترین دوره‌هاى تاریخ اسلام نسبت پیروان اهل‌بیت و طرفداران حق بود، از باوفاترین یاران و از خواص اصحاب امام حسن علیه‌السلام محسوب مى‌شد.
به هنگامی که اهالی کوفه از امام حسین علیه‌السلام دعوت می‎کنند، حضرت در پاسخ، طی نامه‎ای مسلم را به عنوان سفیر و فرستاده خود برای بررسی اوضاع معرفی می‎کنند. امام حسین علیه‌السلام در این نامه، مسلم را برادر و شخص مورد اعتماد از خاندان اهل‎بیت معرفی کرده که نشان‎دهنده جایگاه والای ایشان نزد امام است.
گریستن بر حسین علیه‌السلام
... مسلم را گریه فراگرفت و گفت: 
«انا لله وانا الیه راجعون‌»
یکى از سران سپاه ابن زیاد، از روى طعنه، گفت: کسى که در پى این کارها باشد، بر این پیشامدها نباید گریه کند.
مسلم گفت:
«به خدا سوگند! گریه‌ام براى خویش و به خاطر ترس از مرگ نیست، بلکه گریه من براى خانواده‌ام و براى حسین بن على و خانواده اوست، که به‌سوی شما مى‌آیند.» 2 
تقدیر تشنگی ...
سواران بسیار او را به قصر آوردند. تشنگى زیاد و خونریزی‌های شدید، ضعف فراوانى در مسلم پدید آورده بود، به حدی که به دیوار تکیه داد. آب طلبید. یکى از وابستگان پست و فرومایه، علاوه بر این‌که به مسلم گفت به تو آب نخواهیم داد، زخم‌زبان هم بر او زد و مسلم، از این‌همه پستى و سنگدلى و بى‌عاطفگى آن مرد، تعجب کرد و او را نفرین نمود.
یکى از حاضران، با دیدن این صحنه از ناجوانمردى دلش سوخت و به غلامش گفت که براى مسلم آب بیاورد. آب را در ظرفى ریختند، همین‌که مسلم آن را به لب‌‎های خویش نزدیک کرد که بیاشامد، ظرف آب، از خون، رنگین شد و نیاشامید. بار دیگر هم همین صحنه تکرار شد. 
مرتبه سوم کاسه را پر از آب کردند. این‎بار که خواست بنوشد، دندان‌های جلوى مسلم در کاسه ریخت. مسلم از نوشیدن آب صرف‌نظر کرد و گفت:
الحمدالله! اگر این آب قسمتم بود، مى‌خوردم!3 
شهید عرفه
روز عرفه است، مسلم را به بالاى دارالاماره مى‌بردند، درحالی‌که نام خدا بر زبانش است. تکبیر می‎گوید. خدا را تسبیح مى‌کند و بر پیامبر خدا و فرشتگان درود مى‌فرستد و مى‌گوید:
«خدایا! تو خود میان ما و این فریبکاران نیرنگ‌باز که دست از یارى ما کشیدند، حکم کن!»
جمعیتى فراوان، بیرون کاخ، در انتظار فرجام این برنامه بودند. مسلم را رو به بازار کفاشان نشاندند. با ضربت ‌شمشیر، سر از بدنش جدا می‎کنند و... پیکر خونین این شهید آزاده و شجاع را به پایین می‎اندازند. گروهی از مردم هلهله و سروصداى زیادى به پا می‌کنند. 4
خبر شهادت ...
حسین بن على علیهما‌السلام در یکى از منازل میان راه، خبر شهادت را شنید و گفت:
«انا لله و انا الیه راجعون‌»
اشک در چشمانش حلقه زد و چندین‎بار براى مسلم و هانى از خداوند رحمت طلبید و گفت:
«...خدا مسلم را رحمت کند که او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تکلیفش را ادا نمود و آنچه به دوش ماست مانده است»
امام، آنگاه خبر شهادت مسلم را به زنان کاروان خویش هم داد و دختر کوچک مسلم بن عقیل را طلبید و دست محبت بر سرش کشید. دختر متوجه شهادت پدر شد. امام فرمود: 
«من به‌جای پدرت ...»
دختر گریست، زنان گریستند. امام هم اشک در چشمانش حلقه زد.5* 
مزار مسلم
مسلم و هانی در کنار دارالاماره دفن شدند. اکنون، مزار «مسلم بن عقیل‏»، در جنوب شرقى مسجد کوفه قرار دارد و از گنبد طلایى بزرگ و چندین رواق و شبستان و ایوان تشکیل‌شده است.


 



*برگرفته از «آشنایی با اسوه‌ها»، (مسلم بن عقیل)، حجت الاسلام و المسلمین جواد محدثی 
------------
1. مامقانی، تنقیح المقال، ج‏3، ص‏214.
2. حاج شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص‏52. 
3. همان، ص‏53.
4. شیخ مفید، ارشاد، ج‏2، ص‏64
5. منتهى الامال، ج‏1، ص‏398


| شناسه مطلب: 107424







نظرات کاربران