امامزاده سید محمد در عراق

[1]


آستان مبارک سید محمد، فرزند امام هادى علیه السلام، در پنجاه کیلومترى جنوب سامرا و در شمال بغداد و نزدیک قریه‌اى به نام بلد در استان صلاح‌الدین، واقع شده است که به سبب وجود این قبر، به «بلد سید محمد» معروف است. این قریه که تا بغداد، هشتاد کیلومتر فاصله دارد - از نواحى دُجَیل، بین راه بغداد و سامرا، واقع شده است. وى از بزرگان و مبارزان عصر خود بود و میان شیعیان و دوستداران اهل‌بیت(علیهم السلام) به سبع الدجیل (شیر دجیل)، معروف بود.


شیعیان عرب‌زبان، براى این بزرگوار، درست همان احترامى را قائل و معتقدند که شیعیان فارسى‌زبان، به‌ویژه ایرانیان، براى حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام قائل‌اند. وى نه تنها نزد شیعه، بلکه نزد اهل‌سنت و اعراب بادیه، از جایگاه رفیعى، برخوردار است. آنان نیز احترام او را دارند و از ایشان مى‌ترسند. ازاین‌رو هرگز قسم دروغ به او نمى‌خورند و پیوسته از اطراف براى او، نذر مى‌برند. مرقدش، محل پایان یافتن بسیارى از اختلاف‌ها و مشاجرات است؛ چراکه وقتى کار به قسم خوردن به امامزاده محمد، کشیده مى‌شود، منکر، از قسم خوردن خوددارى مى‌نماید و حق را به طرف دعوا مى‌دهد؛ مبادا مورد خشم و نفرین آن بزرگوار، قرار گیرد.


 تولد


سید محمد، بنابر برخى از منابع، حدود سال ٢٢٨ه .ق، متولد شد[2]. بنابراین قول، سید محمد، فرزند اول امام است. ولى طبق برخى روایات، سید محمد فرزند دوم و از امام حسن عسکرى علیه السلام کوچک‌تر بود. على بن مهزیار نقل مى‌کند: «به امام هادى علیه السلام گفتم: اگر شما از دنیا بروید، به چه کسى رجوع کنیم؟» امام فرمود:


«عهدی الى الاکبر من ولدی»[3].


سید محمد، به‌اندازه‌اى جلیل‌القدر و عظیم‌الشأن بوده است که شیعیان خیال مى‌کردند او، امام بعدى است. یاران امام هادى علیه السلام نیز درباره امامت وى، از امام سؤال مى‌کردند. «على بن عمرو نوفلى» مى‌گوید:


همراه ابى‌الحسن علیه السلام در حیاط منزلشان بودیم که پسرش محمد، از جلوى ما گذشت. گفتم: «فدایت شوم!» آیا امام ما بعد از شما، ایشان است؟» امام در جواب من فرمود: «نه. امام شما بعد از من، حسن است»[4].


 علاقه امام به سید محمد


امام هادى علیه السلام و فرزندش امام حسن عسکرى علیه السلام، به محمد، بسیار ابراز علاقه مى‌کردند؛ به طورى که امام براى او، مجلس ختم برگزار کرد. جمعى از بنى‌هاشم، از جمله حسن بن حسن افطس، نقل کرده‌اند:


روز وفات سید محمد، به خانه امام هادى علیه السلام رفتیم و دیدیم در صحن خانه، بساط گسترده‌اند و مردم دور تا دور، نشسته‌اند. جمعیت را تخمین زدیم، غیر از موالى و سایر مردم، ١۵٠ نفر از آل ابى‌طالب، بنى‌هاشم و قریش، حضور داشتند. ناگهان امام حسن عسکرى علیه السلام در حالى‌که گریبان خود را در مرگ برادر، چاک کرده بود، وارد شد و کنار پدر ایستاد. ما حضرت را نمى‌شناختیم. پس از ساعتى، حضرت امام هادى علیه السلام رو به او کرده و فرمود:


«یا بُنَی أَحْدِثْ لِلهِ شُکْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِیکَ أَمْراً». امام حسن علیه السلام گریه کرد و گفت:


«اَلْحَمْدُ لِلهِ رَبِ‌ّ الْعالَمِینَ، ایاهُ نَشْکُرُ نِعَمَهُ عَلَینا وَ إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ». پرسیدم: «او کیست؟» جواب داد: «حسن علیه السلام فرزند امام على النقى علیه السلام ». در آن هنگام، بیست‌ساله به نظر مى‌رسید. ما فهمیدیم که پس از پدر، او امام است[5].


 ویژگى‌هاى اخلاقى


ابوجعفر، سید محمد، داراى اخلاق والا، گستردگى علوم و ادب بسیار برجسته بود و این کمالات، او را از دیگران متمایز مى‌ساخت؛ تا آنجا که بسیارى از شیعیان، معتقد بودند که پس از امام هادى علیه السلام، منصب امامت به او مى‌رسد.


عارف بزرگ، الکلانى، درباره شخصیت ایشان چنین مى‌گوید:


خدمت ابوجعفر، محمد بن على الرضا (لقب امام هادى)، در آغاز شکوفایى و سن کم رسیدم و از او باوقارتر، بزرگوارتر، جلیل‌تر و پاکیزه‌تر ندیدم. در آن هنگام امام حسن عسکرى علیه السلام در حجاز، کودک بود و ابوجعفر، او را بسیار مى‌ستود. ابوجعفر، همواره ملازم برادرش، امام حسن عسکرى بود و از او جدا نمى‌شد. حضرت نیز آموزش و تربیت او را برعهده گرفته بود و از علوم، معارف و آداب خویش، او را بهره‌مند مى‌ساخت.


علماى شیعه، اتفاق نظر دارند که امام هادى علیه السلام، سید محمد، برادر بزرگ‌تر امام حسن عسکرى علیه السلام، را حتى با اشاره و دلالت، امام بعدى، معرفى نکرده است. اما از آنجا که سید محمد، شایستگى‌هایى داشت، شیعیان تصور مى‌کردند وى، امام بعدى است. ولى پس از درگذشت وى، سه سال پیش از رحلت امام هادى علیه السلام، شیعیان با راهنمایى امام هادى علیه السلام، از جانشینى امام حسن عسکرى علیه السلام، آگاه شدند[6].


 وفات


سید محمد، در سال ٢۵٢ه .ق، براى زیارت خانه خدا، قصد سفر کرد. هنگامى که به قریه بلد رسید، مریض شد و درگذشت. شیعیان، او را در همان‌جا دفن کردند. علت بیمارى ایشان، معلوم نیست و نمى‌دانیم آیا خلفاى عباسى، ایشان را مسموم کردند یا آنکه بیمارى و مرگ ایشان، طبیعى بود[7].


 کرامات


کرامات زیادى از این فرزند بزرگوار امام هادى علیه السلام، دیده شده است. میرزا حسین نورى در «النجم الثاقب» مى‌نویسد:


سید محمد، صاحب کرامات متواتر است و حتى نزد اهل‌سنت هم معروف است. مردم عراق، حتى اعراب بادیه‌نشین هم مى‌ترسند به نام او، قسم یاد کنند. اگر آنها را به برداشتن مالى متهم کنند، آن را برمى‌گردانند؛ ولى به سید محمد، قسم نمى‌خورند؛ زیرا عذاب آن را دیده‌اند[8].


تعدادى از علما، درباره کرامات سید محمد، کتاب‌هایى نوشته‌اند؛ از جمله مهدى آل عبدالغفار کشمیرى، رساله‌اى را در کرامات سید محمد بن على الهادى، نوشته است. در اینجا ما به نمونه‌اى از کرامات ایشان، اشاره مى‌کنیم:


علامه سید هادى خراسانى بجستانى[9] از سید حسن آل خوجه، از خدام آستانه عسکریین(علیهما السلام)، نقل مى‌کند:


در صحن شریف ابى‌جعفر سید محمد، نشسته بودم. متوجه شدم شخصى عرب در حالى که یکى از دست‌هایش را به گردن بسته بود، وارد آستانه شد. نزدیک رفتم و از علت مریضى او سؤال کردم. در جوابم گفت: «سال گذشته، روزى به منزل خواهرم رفتم. دیدم در حیاط، گوسفندى بسته است. خواستم ذبح کنم و بخورم؛ خواهرم اجازه نداد و گفت که این گوسفند نذر سید محمد است.


من به حرف او توجه نکردم و آن را ذبح کردم. پس از سه روز، آثار شلى در دستم، نمایان گشت و روز به روز، بدتر شد. من متوجه علت آن نبودم؛ تا اینکه در این اواخر متوجه عملم شدم. حالا هم پشیمانم و براى شفا به آستانه سید محمد آمدم». سپس با همراهیان، وارد حرم شد و شروع به گریه و زارى کرد. پس از ساعتى، دیدم دستش را حرکت مى‌دهد. سجده شکر به‌جا آورد و نذر کرد هرسال، گوسفندى بیاورد و به نیت سید محمد، ذبح کند[10].


 


 زیارتگاه‌های عراق (معرفی زیارتگاه های مشهور در کشور عراق) جلد:١نویسنده:فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی نویسنده:خامه یار، احمد، صص 516 - 519


 


 


 

[1] زیارتگاه‌های عراق (معرفی زیارتگاه های مشهور در کشور عراق) جلد:١نویسنده:فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی نویسنده:خامه یار، احمد، صص 516 - 519


[2] دائرة المعارف تشیع، ج٣، ص۴١٠


[3] موسوعة کلمات الامام الهادی، پژوهشکده باقر العلوم، ص١٢۶


[4] کافى، ج١، ص٣٢۵


[5] بحار الأنوار، ج۵٠، ص٢۴۶؛ منتهى الآمال، ج٢، ص۶٨٨


[6] زندگانى امام حسن عسکرى علیه السلام، قرشى، ص٢٣


[7] همان، ص٣٠


[8] ابوجعفر محمد بن على الهادى، غروى اردوبادى، ص۴٠


[9] زندگى این عالم بزرگوار، در گلشن ابرار، ج۵، ص٣٢٩، آمده است


[10] ابوجعفر محمد بن على الهادى، غروى اردوبادى، ص۴٠